»اطلاعیه :
انجمن دانشگاهی توسعه علمی و فرهنگی عتبات عالیات

آرشیو : خاطرات بهشت

باده عشق در بادیه (۲)

به نام خدا به اتفاق یاران سفر خود را از حسینه امام حسن مجتبی آغاز کردیم. سفربه وادی عشق ، سرزمین کربلا. دوستان همه جمع ...

ادامه مطلب

باده عشق در بادیه (۱)

به نام خدا در دهمین روز از شهر شعبان المعظم به سال ١۴٣٢ در معیت تنی چند از طلاب دانشگاههای مختلف ایران به مقصد عراق ...

ادامه مطلب

نذر دلت،همسفر بهشتی ام

اينجا «كربلا» ست.تازه از راه رسيده اي، كوله بارت بر دوش، چشمت رد گنبدي را از دور گرفته تا به اينجا رسيده است. سخت است ...

ادامه مطلب

کربلا ۸۵ کیلومتر!

یک نگاه به تابلو انداخت: «کربلا 85 کیلومتر» دو روز دیگر توی بین الحرمین با رفیقش قرار داشت، وقتی رسید خیلی خسته بود. یک ساعت ...

ادامه مطلب

پیرزن

سرم را انداخته بودم پایین و به سمت ضریح می رفتم که صدایش به گوشم خورد: «پسرم!» سرم را که چرخاندم پیرزن آرام آرام آمد ...

ادامه مطلب

زائر….. ماء البارد

داشتیم به کربلا نزدیک می شدیم، دلمان که سنگین شد همه مان گفتیم که از حالا آب نمی خوریم تا با لب تشنه مولایمان را ...

ادامه مطلب

سینه زدن ممنوع است!

ز همان شب اول یک جورهایی دلم گرفت، از همان وقتی که توی حرم حضرت ابالفضل(ع) نشسته بودیم، همان وقت که وسط عزاداری، خادم های ...

ادامه مطلب

عطر بهشت

داشتیم پیاده رویمان را می کردیم که یک دفعه ایستاد. نگاهش مضطرب شده بود. مانده بودم که یک دفعه چی شده است؟ همان طور که ...

ادامه مطلب

لطفا با چشم های بسته بخوانید!

قرار است یک متن رسمی بنویسم ، یک چیزی مثل فراخوان. اما مگر این پوست آویزان از کف پایم می گذارد؟ من همیشه بد زخم ...

ادامه مطلب

سفرنامه دانشجویی‌ با پای پیاده

برای نوشتن این گزارش خیلی فکر کردم در انتها به این نتیجه رسیدم که باید از سیر تا پیاز موضوع را برای همه مطرح کنم. ...

ادامه مطلب
قالب وردپرس