»اطلاعیه :
انجمن دانشگاهی توسعه علمی و فرهنگی عتبات عالیات

نذر دلت،همسفر بهشتی ام

اينجا «كربلا» ست.تازه از راه رسيده اي، كوله بارت بر دوش، چشمت رد گنبدي را از دور گرفته تا به اينجا رسيده است.
سخت است كه وزن بدنت را بر پايي بياندازي كه تاول زده. مي رسي به ورودي حرم، از كجا وارد حرم شده اي؟ «به ياد بياور.»
توشه راهت را به امانات تحويل داده اي، كفش هايي كه در راه پوشيده اي هم. دستي به لباس هايي مي كشي، بغض دلت را نمي خوري و اشك را مي ريزي روي گونه هايت.
مي ايستي ورودي حرم؛ «السلام عليك يا اباالفضل العباس»
اينجا حريم علمدار است، همين كه پا در حرم مي گذاري، عباس مي دود جلويت، نگاهش به تاول پايت خيره مي ماند، به صورت آفتاب خورده ات، به موهاي ژوليده يا چادر خاكي ات….
اينجا حريم علمدار است. وارد كه مي شوي انگار بغض مدت ها دوري از حسين(ع) مي ريزد توي گلويت، مي خواهي صدايت را با صداي زائر مضطري گره كني كه به رسم عرب به سمت ضريح مي دود، كف دستش را به طرف ضريح مي گيرد و ناله مي كند: «دخيلك يا عباس»
اينجا آرامش آغوش علمدار را حس مي كني؟ «احساس امنيت» اولين چيزي است كه مي جهد توي دلت. مطمئن باش كنار ضريح عباس آنقدر شيريني آرامشش مستت مي كند كه ذهنت به خيمه گاه نمي رسد، به آن روزي كه اگر علمدار نباشد….
***
اينجا حريم علمدار است و زمان در اولين شب كربلايي مان مانده. يادت كه هست؟ زيارت جمعي آمده ايم. نشسته ايم توي صحن و براي سينه زدن در حريمي لحظه شماري مي كنيم كه صاحبش اذن زيارت مولايمان حسين(ع) را مي دهد، هنوز دست بر سينه نزده ايم كه خادم ها مي آيند: «ممنوع!»
اينجا سينه زدن ممنوع است. بعدها فهميديم كه سينه زدن در حريم مردي ممنوع است كه ادب به احترامش مي ايستد، بعدها فهميديم سينه زدن در حريم عباس(ع) مجاز نيست وقتي آتش دلت را بايد در حريم حسين(ع) شعله ور كني. اين را بعدها فهميديم، وقتي در حريم حسين(ع) دم گرفتيم، گريه كرديم، بر سر زديم و بر سينه….
***
اينجا… هيات است امشب. اين بار زمان در شب تاسوعا مانده و دلم در حريم مردي كه امامش در داغ او گفت: «الان قد انكسر ظهري…»
دلم در هواي زميني مانده كه بدنت را تنگ در آغوش كشيد، همان حريمي كه ذكر زائرانش «ياكاشف الكرب عن وجه الحسين» است.
سلام آقا؛ امشب دلم روضه نمي خواهد، سينه نمي زنم كه، گريه نمي كنم.
امشب داغ دو دست، باراني از عرق شرم، حسرت يك مشك، صداي الله اكبر، هواي حرم، مشبك هاي ضريح، صداي لبيك يا عباس(ع)،‌ شورهروله، ناله و داغ نبودنت پُرم كرده است، امشب سينه نمي زنم، گريه كه نمي كنم، امشب قرار است دوري ات آتشم بزند، بسوزم، بسوزم، خاكستر شوم و «ققنوس».
 

نظر بدهید!!!

نظر شما برای “نذر دلت،همسفر بهشتی ام”

قالب وردپرس