قرآنفکری۳۹: فجر/۲۰-۱۵
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قضاوت کردنهای یه انسان رشد نیافته: حالا که این نعمت و روزی بهم رسیده یعنی معلومه خیلی دوستم داشتن!!!……حالا که روزیم تنگ شده و انقده تو زندگی گرفتارم، معلومه که خدا میخواسته منو خوار کنه!!!
قرآنفکری۳۹: فجر/۲۰-۱۵
فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبىِّ أَكْرَمَنِ/ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبىِّ أَهَانَنِ/ كلاََّ بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ/ وَ لَا تحََضُّونَ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْكِينِ/ وَ تَأْكُلُونَ الترَُّاثَ أَكْلًا لَّمًّا/ وَ تحُِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا/
امّا انسان، هنگامى كه پروردگارش وى را مىآزمايد، و عزيزش مىدارد و نعمت فراوان به او مىدهد، مىگويد: «پروردگارم مرا گرامى داشته است.»/ و امّا چون وى را مىآزمايد و روزىاش را بر او تنگ مىگرداند، مىگويد: «پروردگارم مرا خوار كرده است./ ولى نه، بلكه يتيم را نمىنوازيد / و بر خوراك [دادن] بينوا همديگر را بر نمىانگيزيد / و ميراث [ضعيفان] را چپاولگرانه مىخوريد/ و مال را دوست داريد، دوست داشتنى بسيار.
برای مشاهده ترجمه و تفسیر به اینجا مراجعه نمایید.
برای شنیدن تلاوتهای مختلف آیه به اینجا مراجعه نمایید.
سوالاتی که در مورد این آیات میتونیم مطرح کنیم:
- غرض اصلی سوره فجر چیست؟
- جغرافیای این آیات مربوط به چه موضوعی است؟ (یعنی آیات مورد نظرمون در چه محدوده ای از سوره فجر در جهت بیان مفهوم واحدی است)
- انسان بما هو انسان در این آیات به چه صورتی معرفی شده اند؟ (موضع گیری انسان نسبت به ابتلاء به چه صورت معرفی شده است؟)
- انسان رشد نیافته چه چیزی را کرامت خودش و چه چیزی را اهانت به خودش می داند؟
- ریشه این نوع برخورد انسان نسبت به ابتلاء در این آیات چه چیزهایی معرفی شده است؟
- اکرام یتیم به چه معناست و چه مصادیقی از آن می شناسید؟
- تشویق بر اطعام مسکین به چه معناست و چه مصادیقی برای آن می شناسید؟
- أَكْلًا لَّمًّا به چه معناست و خوردن ارث بصورت أَكْلًا لَّمًّا یعنی چه؟
- حُبًّا جَمًّا به جه معناست و حب مال با این صفت یعنی چه؟
- درس این آیات برای ما چیست؟ و چه نوع سبک زندگی مبتنی بر این آیات از انسان رشد یافته انتظار می رود؟
نکات تدبری در مورد آیات مورد نظر:
- در اين سوره تعلق به دنيا بدان جهت كه طغيان و كفران به دنبال دارد، مذمت شده، و اهل دنيا را به شديدترين عذاب دنيا و آخرت تهديد نموده. بیان میگردد که انسان به خاطر كوته فكريش خيال مىكند اگر خدا به او نعمتى داده به خاطر آن است كه نزد خدا كرامت و احترامى دارد، و آنكه مبتلا به فقر و فقدان است، به خاطر اين است كه در درگاه خدا خوار و بىمقدار است، و گروه اول با این پندار غلط هر فساد و طغيانى را مرتكب مىشوند، و آن پندار غلط را روپوش و رفوى خطاهاى خود مىكنند، و گروه دوم هم به خاطر آن پندار غلط كفر مىگويند (و به هر ذلتى تن مىدهند) و حال آنكه امر بر آنان مشتبه شده است، بنابراین اگر قدرت و ثروتی هست و اگر ابتلا به فقر و تنگى معاشی رخ میدهد، همه به منظور امتحان الهی است تا روشن شود چه چيز از دنيا براى آخرتشان از پيش مىفرستند. پس از ميان همه مردم دنيا كسى به سعادت زندگى آخرت نمىرسد، مگر نفس مطمئنه، یعنی كسى كه دلش به پروردگارش گرم است و تسليم امر او است، و در نتيجهبادهاى كننده گرفتاريها، او را از جاى نمىكند، و در او تغيير حالت پديد نمىآورد، و اگر ثروتمند شد طغيان نمىكند و اگر فقير شد كفران نمىورزد.
- فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ، ابتلاء از ریشه “بلو” در التحقیق به معنای هو إيجاد التحوّل، أى التقلب و التحويل لتحصيل نتيجة منظورة، یعنی تغییر و تحولی که برای رسیدن به یه نتیجه مشخصی باشه، یعنی خدا ما رو مورد آزمایش قرار میده که با ایجاد اون تغییر و تحولات یه نتیجه مشخصی برای ما داشته باشه، یعنی به عمد ما در معرض بلاء قرار داده میشیم که منجر به رشد در ما بشه. و این دو معنی داره یخوایم نخوایم بلاء و آزمایش برامون رخ میده و دوم این که بلاء فرصتی است برای رشد. اما انسان بما هو انسان انقدر گیج و منگه تو زندگی که موضع گیریش نسبت به بلء خیلی بچه گانه و احمقانه است!! حالا این موضع گیری چه جوریه!؟
- می فرماید: فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبىِّ أَكْرَمَنِ/ وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبىِّ أَهَانَنِ، انسان یه جوری برخورد میکنه که اگه به او نعمت داده میشود خیال میکند نزد خدا احترام و کرامتی داشته که این نعمت را به او داده و چون این نعمت را تضمین شده میداند پس هر کاری که بخواهد انجام داده و به فساد میگراید. وقتی هم که نعمت از او سلب میشود جزع و فزع میکند و به کفر میگراید. این در حالی است که دادن و ندادن نعمت فی نفسه دلیل بر کرامت و اهانت نیست بلکه هم دادن نعمت و هم ندادن آن برای امتحان و پرورش انسانهاست. آیات بعد نشان میدهد که ملاک کرامت و اهانت، اعمال انسان است. یعنی مهم اون عملی است که از انسان به دنبال نعمت داده شدن و نعمت گرفته شدن سر میزنه و مهم اینه که ادما اون آزمونها رو در آخر ترم زندگیشون، چه جوری پشت سر میذارن، پاسش میکنن یا می افتن ازش!!
- كلاََّ بَل لَّا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ/ وَ لَا تحََضُّونَ عَلىَ طَعَامِ الْمِسْكِينِ/ وَ تَأْكُلُونَ الترَُّاثَ أَكْلًا لَّمًّا/ وَ تحُِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا ، واژه ” کَلا ” وقتی بکار برده میشه که بخوان ریشه یه نوع تفکر غلطی رو بزنن، و به کل ردش کنن، بنابراین میفرماید، یعنی نه چنین نیست که شما خیال میکنید، یعنی این نعمت نیست که مایه عزت و ذلت شماست بلکه عزت و ذلت وابسته به عمل شماست. چون شما یتیمان را گرامی نمیدارید، یکدیگر را به اطعام مستمندان تشویق نمیکنید، مال را یه جوری سَر پُر میخورید و عشقتون به مال جمع کردنه پس شقاوتمند هستید. (داخل پرانتز بگم نفرموده است که به مستمندان طعام نمیدید، فرموده است بر طعام دادن تشویق نمیکنید، یعنی اگه فقیر و بیچیز و بیمال هم که باشی باز نسبت به مستمندان مسوولی و باید حداقل بقیه رو به طعام دادن و توجه به مستمندان تشویق کنی!)،
- در واقع دلیل این که شما یتیم را اکرام نمیکنید این است که در خوردن هیچ قیدی ندارید و هر چه به دستتون برسه، از مال حلال و حرام میخورید و مال یتیم نیز از این قاعده مستثنی نیست و مال و ثروت را بسیار دوست میدارید و همین حب مال سبب میشه تا ملاحظه حلال و حرام رو نکنید و نیاز مستمندان را رفع ننمایید و حتی به مال یتیم نیز دست درازی کنید!!
- پس میتوان آیات ۱۵ تا ۲۰ را به این شکل خلاصه کرد: فردی در مقابل امتحان خدا مردود میشه که مال را ملاک هر قدر و منزلتی بدونه، در این صورت با انعام خدا طغیان میکنه و با محروم شدن از مال مایوس میشه و جزع میکنه، طبعا چنین فردی که این طور برای دنیا اصالت قائل شده، نه به یتیم اکرام میکنه و نه به اطعام مسکین توجه داره، و همواره به دنبال اینه که هر چه به دستش برسه بخوره و شدیدا دنبال مال اندوزیه. در حالیکه مال ملاک قدر و منزلت نیست و فقط اعمال آدم، قرب و بُعد به خدا را معلوم میکنه. نشونه اون ادمهایی که برای دنیا اصالت قائلند، اونایی که با مال دنیا عشق میکنن و با بدست آوردنش میرن تا سقف و با از دست دادنش قاتی میکنن، دقیقا همون شکل برخوردشون با یتیمان و موضعگیریشون نسبت به مال دنیاست. پس کسی که حواسش به یتیم و مستمند نیست، دقیقا یعنی مال و دنیا انقدر براش اصالت داره که موضع گیریش نسبت به خدا هم بر مبنای نعمت دادن و گرفتنه، یعنی وقتی همه چیزش سر کیف و مشکلی نداره حس میکنه خدا دوسش داره و وقتی تو گیر و گرفتاری میافته فکر میکنه خدا دوسش نداره!! فقط من موندم این وسط این چه خداپرستی که با خوشی و ناخوشی خود ادمها تعریف میشه!!!!
- ان شاالله ما از اون دسته ادمهایی نباشیم که موضع گیریشون نسبت به خدا و آزمایشات خدا خوشی و ناخوشی خودشون باشه، سر کیف بودن خودشون باشه!
- التماس دعا. یا علی.