»اطلاعیه :
انجمن دانشگاهی توسعه علمی و فرهنگی عتبات عالیات

زائر….. ماء البارد

داشتیم به کربلا نزدیک می شدیم، دلمان که سنگین شد همه مان گفتیم که از حالا آب نمی خوریم تا با لب تشنه مولایمان را زیارت کنیم.
توی حال و هوای خودمان بودیم که یک مرد عرب جلویمان را گرفت: ماء البارد!
دست هایش را از هم باز کرده بود و نمی گذاشت رد شویم: زائر…زائر…ماء!
هرچه تشکر کردیم فایده ای نداشت حتی وقتی اخم کردیم یا خودمان را به آن راه زدیم.
آخرش کوتاه آمدیم وقتی اشک در چشم هایش حلقه زد، پارچ آبش را گرفت سمت مان و گفت: زائر…بالحسین(ع)!

نظر بدهید!!!

نظر شما برای “زائر….. ماء البارد”

قالب وردپرس